محل تبلیغات شما
     بهار از راه می رسد . با رسیدن بهار، طبیعت ردای سبز بر تن می کند و درختان مرده، دوباره جانی تازه می گیرند و شکوفه هایی چون دیبای هفت رنگ می دهند. غنچه ها لب به خنده باز می کنند و طبیعت را از آمدن بهار باخبر می سازند. چکاوک ها، هزاردستان و قمریان، نغمه ها و سرود های فرح بخش و تازه سر می دهند و انسان ها را به مهرورزی، گره گشایی و هم گرایی فرا می خوانند.

     گویی در جان بهار روح خدا دمیده شده، گویی که در بهار به خدا نزدیک می شویم .

     نزدیک ظهر است، اما نمی دانم چرا آسمان کم کم تاریک و تیره می شود، ابرها شروع به گریستن می کنند؛ در بهار گویی آسمان آغوشش را برای زمین تازه از خواب بیدار شده، گشوده و با فرستادن باران، خاک سرد را آماده ی رویش می کند و نویدبخش سبزی و طراوت برای طبیعت خسته از سرمای زمستان است، چقدر باران بهاری را دوست دارم!

     اگر قطره قطره ی باران شوی و از گوشت آسمان کنده شده، بر برگ درختان و گونه ی گل فرو اُفتی و خود را درون موسیقی لطیف آن حل کنی، شاید بتوانی گوشه ای از جمال و زیبایی پروردگارت را درک کنی.

     آری، بهار آمده تا به ما بگوید، خدا هست .  بهار آمده تا زیبایی های خالقش را به رخ ما بکشد.

بهار پیام آور عشق و رویش...

چند داستان کوتاه از سالار امانی

  ,بهار ,ها ,خدا ,شده، ,ی ,    ,آمده تا ,کند و ,بهار آمده ,را به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرگروه كلاس اول نرم افزار مدیریت گیم نت و کافی نت امین کاویانی recanethy اشعار من مقالات ترجمه شده صبا آهنگ Wilbert's game نظـــــر بدیــــن Ryan's life